آن که از او چیزى خواستهاند تا وعده نداده آزاد است . [نهج البلاغه]
پنج شنبه 86/7/5 ساعت 2:22 عصر
حکایت مرد حکیم و جوان خفته!
یکی از داستانهای آموزنده و شیرین مثنوی معنوی حضرت مولانا حکایت «مرد حکیم و جوان خفته» است.
روایت مولانا، حکایت جوانی شوخ و شنگ است که زیردرختی خفته، ماری عظیم وارد دهان و شکم او شده و از قضا حکیمی نیز از دور شاهد ماجرا بوده است. مرد حکیم با دیدن این حادثه جوان نگونبخت را بیدار می کند و به ضرب «چوب» او را وادار به خوردن میوه های گندیده درخت کرده و می دواند. جوان به مرد حکیم خرده میگیرد که این چه رفتار است و مرد حکیم همچنان به ضرب و شتم خود و جوان به دویدن ادامه میدهد! دقایقی بعد وقتی مار سمی از دهان جوان خارج می شود ،پی به حکمت ضرب و شتم حکیم می برد و خداوند را سپاس می گوید که مرد حکیم را به هدایت و نجات او مأمور کرده است!!
این روزها کم نیستند هموطنانی که رنج افزایش لجام گسیخته بهای اجاره مسکن و فشار روزافزون گرانیها زندگی را به کام آنان تلخ کرده است. کمی که کلاهمان را بالاتر بگذاریم به فشارهای دیگری هم پی می بریم که هر روز بر پیکره شهروندان بی پناه وارد می شود و در عوض آنان به جای شکایت بر کار و تلاش خود میافزایند و عده ای هم در اندیشه راه های رسیدن به درآمد بیشتر و پیروزی بر غول خشمگین زندگی در کوران فشار اقتصادی!
واکنش دولتمردان به اخباری اینچنین اغلب تکذیب محور است و متهم کردن رسانه ها به سیاهنمایی! در اغلب گفت وگو های آنان تمثیل هایی شبیه حکایت مولانا بیان می شود که حکایت از عزم دولت برای مبارزه با بیماریهایی است که در طول سالهای اداره کشور به دست مدیران کم تجربه دامان جامعه امروز ما را گرفته است.
مثال گویای این ماجرا هم بحث سهمیه بندی بنزین است و الزام شهروندان به مدیریت مصرف به جای زیاده روی در آن. شاید دغدغه هایی مانند همین چند سطر بالا وزیر رفاه دولت نهم را بر آن داشت تا چندی قبل از عدم اعتقاد خود به «خط فقر» سخن بگوید و «خط بقا» را جایگزین آن توصیف کند و به عبارت عامیانه «به مرگ بگیرند تا افکار عمومی به تب راضی شوند.»با اعلام آمار جدید وزارت رفاه به مجلس شورای اسلامی و به گواه آمار نزدیک به 12 میلیون نفر (یک پنجم جمعیت کشور) با فقر مطلق و شدید دست به گریبان اند. البته اگر در ارقام اعلام شده توسط وزارت رفاه تشکیک شود این رقم قابل افزایش نیز خواهد بود زیرا وزیر رفاه شاخص فقر شدید شهری را 65 هزار تومان و شاخص خط فقر مطلق شهری را نیز 162 هزار و 500 تومان اعلام کرد! با این اوصاف و در حال حاضر باید شهروندانی که در کلان شهری به نام تهران با درآمدی نزدیک به 300 هزار تومان صبح را به شب میرسانند اقشار متوسط و بالاتر از آن را مرفه قلمداد کرد! اما این یک صورت از واقعیت است و هر وجدان آگاهی بر بطلان این فرضیه اعتراف خواهد کرد.
حکایت امروز اجتماع و شهروندانی که با چهره خشن زندگی در حال پیکارند به احتمال زیاد حکایت همان جوان خفته و مرد حکیم است!!
شهروندان از دولتمردانی که با شعار ثبات در وضعیت معیشت و تزریق درآمدهای مازاد نفتی به سفره محرومان انتخاب شده باشد! بیش از این انتظار دارند.
منبع:نافذ
نوشته شده توسط: امید
i ْلیست کل یادداشت های این وبلاگ
خانه
:: کل بازدیدها :: :: بازدیدهای امروز:: :: بازدیدهای دیروز:: :: درباره خودم :: :: لینک به وبلاگ :: :: اوقات شرعی ::
:: لوگوی دوستان من ::
مدیریت
پست الکترونیک
شناسنامه
RSS
4976
7
0